شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
ایبه جسم چاکچاکت مانده جای نیزههاوی سر نورانیات شمس الضحای نیزهها توبه نوک نیزهها قـرآن تلاوت میکنیمن به خـطبه میکنم تفـسیر پای نیزهها
هم نگاهم را زرویت بر ندارم لحظهایهـم دلـم دنـبـالت آیـد درقــفای نـیـزههـا
خونزحلقت رویدستنیزهدارانریخته؟ یاروان گردیده اشک بیصدای نیـزهها
کاش ازسنگ جفا پیشانی من میشکستکاش روی قلب منمیماند جای نیزهها آشکـارا گریه میکـردند اگر درمـاتمتکاروان میماند دراشک عـزای نیزهها ای وجودت باغ گل از بوسۀ خـتم رسلازچهپُر گشتی زجایبوسههای نیزهها نیزه رفتهدرتنوسرماندهبربالاینینـیـزه با تو یا تو گـشتی آشنـای نـیـزهها گر روم سوی وطن درنزد قـبر مـادرمموبه مو گویم بر اوازماجرای نیزهها
تا که همچون سنگهای کربلاگریندخونروضهباید خواند "میثم" از برای نیزهها